زیباترین اشعار بارانی در این قسمت از پارسی بلاگ
حرفی برای گفتن ندارم
مثل تمام مترسک ها!!!
آدم برفی ها!!!
لانه های خالی لک لک ها!!!
من پاسبان شهری بی صدا هستم
اینجا همه چیز آرام است!!!
حتی کلاغ ها هم قارقار نمی کنند
جغدها هم
خبری از آهنگ دل انگیز بلبل ها نیست
دلم مثل طوطی جفت مرده
گوشه قفس سینه ام کز کرده
دلم برای دلم می سوزد
خالی از هر شور و شعر و شوق!!!!
شاید تقصیر هواست
این روزها ، هوا سرد و دلگیر است
ابری ، بی خورشید و بی باران!!!!!
نفس عمیق بکش و چشمانت را ببند
آرامش طبیعت را احساس کن
اجازه بده آرامش در ذهنت جریان پیدا کند
بگذار زمزمه باد در گوش هایت بپیچد
در شب آرام پاییزی و پاییز و بارون
بیچاره پاییز …
دستش نمک ندارد…
این همه باران به آدم ها میبخشد، اما همین آدم ها تهمت ناروای خزان را به او میزنند.
آه ، باز هم باران …
باران که می بارد دلت را محکم بچسب
زیر باران دل به اشاره ای می رود …
دیر آمدی باران
آن روز که منتظرت بودم
دعا کردم بیایی ناز کردی
امروز که نمیخواهمت آمدی
آمدی تا تنهاییم را یاد آور شوی ؟
باران را دوست دارم
اما نه آن زمان
که کودکی از راه شستن قبر
نان می خورد
امان از این بوی ِ پاییز و آسمان ابری ! که آدم نه خودش میداند دردش چیست و نه هیچکس ِ دیگری … فقط میدانی که هر چه هوا سردتر میشود ، دلت آغوش ِ گرمتری میخواهد
بارانی که بر پنجره ی
خانه ام زده است
همانند همان حرفی بود
که مانند سنگ
بر شیشه ی دلم زد
منبع: متن عاشقانه بارانی
کلمات کلیدی: